محل تبلیغات شما

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

 اصول و کلّیات معاد در دین اسلام بدیهی است و زیربنای اعتقادی هر مسلمان به شمار می رود. امّا رسوخ اندیشه های برون دینی بویژه یونانیان ، در جهان اسلام ، نظریّات ناهمسو با قرآن کریم پیرامون این اصل بدیهی اسلامی را پدید آورد. مهمترین این دیدگاهها عبارت است :

معاد »، معاد مثالی » و معاد با جسم اختراعی ».

در بررسی تاریخ اندیشه در جهان اسلام ، این تصاویر فلسفی سه گانه مشائی ، اشراقی ، صدرایی از معاد، نتوانست موفقیّت چندانی به دست آورد. می توان عناصر مهمّ این نامرادی و عدم توفیق را چنین برشمرد :

۱. کثرت ، فراوانی و صراحت متون دینی قرآن و روایات در موضوع معاد، و حمایتِ تقریبآ تمامیِ فرق اسلامی از کلیّت معاد قرآنی .

۲. پشتوانه مستحکم عقلی .

۳. ضعف مبانی نظریات فلسفی مطرح در معاد و اتّکا به جهان شناسی خرافی کهن یونان ، چنانکه پیشتر بیان گردید.

۴. ناتوانی عنصر تأویل در عرضه معارف قرآنی معاد. (تأویل مُجاز، عرضه مراداتی از آیات قرآن از سوی معصومان (علیهم السلام) است که از ظهور آیات قابل برداشت نباشد و نتیجه آن نیز معارض با ظواهر نخواهد بود. و امّا تأویل غیرمُجاز یعنی برداشتی متضادّ با نصوص و ظواهر آیات و روایات ، همراه با تغییر و تحریف معانی آن برای توجیه یک دیدگاه و نظریّه .)

۵. عدم وفاداری بسیاری از فیلسوفان جهان اسلام  حتی فیلسوفان بنیانگذار و مبدع دستگاههای فلسفی  نسبت به اندیشه فلسفی معاد.

 

 معاد

بسیاری از فیلسوفان ، حقیقت انسان و هویّت او را تنها نفس و روح می دانند.( اسفار، ج ۹، ص ۲۶۶.)

به ویژه فیلسوفان مشائی . در نظر این دسته از فلاسفه در سرای دیگر روح محشور می گردد و از ابدان خبری نیست . به هنگام مرگ روح از بدن جدا می شود و ارواح نیکان و بدان هرکدام به کمالات یا صفات بدی کسب کرده اند متنعم و مسرور یا معذّب و مغموم خواهند گردید.

 ( المبدأ و المعاد، ج ۲، ص ۶۲۵؛ حقّ الیقین ، ص ۳۶۹؛ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۶۳۱.)

بوعلی سینا  که از بزرگان فلاسفه و از سران فلسفه مشاء به شمار می رود  در تقریر معاد، برخلاف بنیان اندیشه فلسفی خویش ، اذعان می کند که معاد جسمانی را با پذیرش خبر نبوّت و از طریق شریعتِ حقّ نبوی باید پذیرفت . (الشفاء الهیّات »، ص ۴۲۳.)

 

معاد مثالی

در فلسفه اشراق که به عالم مثال اعتقاد دارند، بهشت و دوزخ را با جسم مثالی می دانند که عالمی متوسّط میان جسمانیات و عالم مجردات مانند عالم خواب است . در این دیدگاه ، روح با بدن برزخی محشور می شود که طول و عرض دارد ولی مادّه ندارد. این دیدگاه مربوط به شیخ اشراق در مورد متوسّطان از مردم است ، که با معاد قرآنی انطباق ندارد. امّا دیدگاه وی با نفی معاد بدنی » آشکارا در تعارض و تضاد با آرای بدیهی دینی است .

(حکمه الاشراق ، ص ۳۵۳ و ۳۵۹ - ۳۶۲؛ حقّ الیقین ، ص ۴۶۶؛ معاد انسان و جهان ، ص ۱۴۶.)  

 

شیخ اشراق در بیان احوال نفوس انسان بعد از مفارقت از بدن ،  چنین نوشته است :

از کالبد انسانی رهایی یافته و به جهان نور محض روند و در آن جا مقام گزیده و در زمره انوار قدسیّه درآیند.

سهروردی در مورد متوسّطان نوشته است : نیک بختانی که در دانش و عمل میانه اند و زاهدانی که پاک و منزّهند ،در بُعد عملی نه علمی، چون از کالبدهای جسمانی به عالم مثال معلقه ای که مظهر و محلّ آن برازخ علویه بود بپیوندند.»

 ( حکمه الاشراق ، ص ۳۵۳  - ۳۶۳.)

 

 معاد با جسم اختراعی

ملّاصدرا  بر مبنای فلسفه تلفیقی خود، چنین تصویری از معاد ارائه می کند:

نفس انسان پس از جدایی از بدن باقی می ماند و تمام پاداش ها و عذاب های اخروی از انشائات و ابداعات و اختراعات نفس است . امور آخرتی   از بهشت و جهنّم و نعمت ها و عذاب ها   همگی قائم به نفس و روح است و بیرون از آن نیست . باید توجّه داشت این تصویر معاد که در آن جسم دارای صورت و فاقد مادّه است ، تنها شامل متوسّطین از مردم می شود. در این نظریه ، شهدا و صلحا حتی از معاد جسمانی صوری هم بی بهره اند.

 ( اسفار، ج ۹، ص ۲۷۵-۲۸۲؛ تفسیرالقرآن الکریم ، ج ۶، ص ۷۴.)

 

 این  معاد هم در حقیقت ، همان معاد است که با تغییر نام مطرح شده است . استاد معارف اعتقادی شیخ مجتبی قزوینی (ره) نوشته است : جمهور فلاسفه معاد را منحصر به معاد دانسته اند و آن هم نه برای همه ارواح . 

مرحوم مطهّری با وجودعلاقه مندی و هواداری از فلسفه ملّاصدرا، در نقد دیدگاه معادی وی نوشته است :

امثال ملّاصدرا گفته اند معاد، جسمانی است امّا همه معاد جسمانی را برده اند در داخل خود روح و عالم ارواح .

 

معاد جسمانی یا معاد وحیانی

معاد جسمانی » یا معاد بدنی » اصطلاحی است که بر معاد قرآن و احادیث گفته می شود. معاد جسمانی و بدنی درحقیقت همان معاد توأمان روحی و جسمی انسان است . یعنی انسانِ دارای روح و جسم ، مجددآ در جهان آخرت زنده شده و با روح و جسم به حیات اخروی خود تا ابد تداوم خواهدداد. کاربرد واژه جسمانی و بدنی » تأکید بر نفی اندیشه معاد صِرف در نظام های مختلف فکری فلسفی است و این که مادّی و جسمانی بودن معاد و بازگشت بدن مادّی ، بخشی از حقیقت بدیهی و مسلّم و تردیدناپذیر دین مبین اسلام است .

یکی از اصطلاحات دیگر، کاربرد معاد جسمانی عنصری » برای معاد قرآنی است که به معنای معاد جسمانی مادّی است . این عبارت برای مرزبندی دقیق تر شناخت مدعیان ناصواب از صواب در مورد جسمانیت معاد است . برای نمونه معاد جسمانی عنصری » در برابر معاد جسمانی صوری » و معاد جسمانی اختراعی » ملّاصدرا، روشنگر آن است که معاد جسمانی صوری معاد جسمانی نیست . و استفاده ناصواب از واژه جسم ، تحریف حقایق است .

آنچه در متون دینی قرآن کریم و احادیث شریف معصومان (علیهم السلام) به صراحت و مکرر در موضوع معاد و حقیقت آن تأکید شده ، این است که : مرگ ، پایان زندگی انسان نیست ، بلکه همین انسان با ترکیب روح و جسم دوباره زنده شده و پس از حسابرسی ، پاداش یا کیفر کارهای خود را درخواهد یافت و از زندگی همیشگی برخوردار خواهد گردید. 

 

معاد جسمانی در قرآن

معاد جسمانی معادل معاد قرآن است و تمام آیات همانند داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و زنده شدن مرغهای چهارگانه ، داستان عزیر یا ارمیای نبی و حادثه کشته بنی اسرائیل و دیگر موارد که همگی بیانگر معاد جسمانی هستند.  در قرآن کریم صدها آیه دلالت بر معاد جسمانی دارند. 

آیات شریفه ۷۸ و ۷۹ سوره مبارکه یس:

وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّهٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ »؛ 

و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد. گفت : چه کسی این استخوانها را زنده می کند در حالی که پوسیده است . بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر خلقی دانا است .»

 

آیات شریفه ۳ و ۴ سوره مبارکه قیامت:

أَیَحْسَبُ الإِنسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَی قَادِرِینَ عَلَی أَنْ نُسَوِّیَ بَنَانَهُ »

آیا انسان می پندارد که هرگز استخوان های او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ، قادریم که سرانگشتان او را هم کامل کنیم .»

 

آیه شریفه ۵۶ سوره مبارکه نساء

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیماً»

کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی درآوریم که هرچه پوستهایشان بریان شود، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم تا عذاب را بچشند. خداوند عزیز و حکیم است .»

صدق الله العلی العظیم

 

معاد جسمانی در روایات

امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) در خطبه ۸۳ کتاب شریف نهج البلاغه می فرماید :

حَتَّى إِذَا تَصَرَّمَتِ الْأُمُورُ وَ تَقَضَّتِ الدُّهُورُ وَ أَزِفَ النُّشُورُ، أَخْرَجَهُمْ مِنْ ضَرَائِحِ الْقُبُورِ وَ أَوْكَارِ الطُّيُورِ وَ أَوْجِرَةِ السِّبَاعِ وَ مَطَارِحِ الْمَهَالِكِ سِرَاعاً إِلَى أَمْرِهِ مُهْطِعِينَ إِلَى مَعَادِهِ رَعِيلًا صُمُوتاً قِيَاماً صُفُوفاً، يَنْفُذُهُمُ الْبَصَرُ وَ يُسْمِعُهُمُ الدَّاعِي، عَلَيْهِمْ لَبُوسُ الِاسْتِكَانَةِ وَ ضَرَعُ الِاسْتِسْلَامِ وَ الذِّلَّةِ، قَدْ ضَلَّتِ الْحِيَلُ وَ انْقَطَعَ الْأَمَلُ، وَ هَوَتِ الْأَفْئِدَةُ كَاظِمَةً وَ خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ مُهَيْنِمَةً، وَ أَلْجَمَ الْعَرَقُ وَ عَظُمَ الشَّفَقُ وَ أُرْعِدَتِ الْأَسْمَاعُ لِزَبْرَةِ الدَّاعِي إِلَى فَصْلِ الْخِطَابِ وَ مُقَايَضَةِ الْجَزَاءِ وَ نَكَالِ الْعِقَابِ وَ نَوَالِ الثَّوَابِ.

اوضاع اين جهان ناپايدار، همچنان ادامه مى يابد و زمانها پشت سر هم، سپرى مى شود و رستاخيز نزديک مى گردد، در اين هنگام آنها (انسانها) را از شکاف قبرها و آشيانه هاى پرندگان و لانه هاى درندگان و ميدان هاى هلاکت خارج مى سازند و با شتاب بسوى فرمان (و دادگاه) پروردگار حرکت مى کنند، در حالى که گردن کشيده اند (و نگران سرنوشت خويشند و هنگامى که در دادگاه الهى حضور مى يابند) به صورت گروههاى خاموش، صف به صف ايستاده، به گونه اى که چشم بخوبى آنها را مى بيند و صداى دعوت کننده (الهى) به آنها مى رسد; لباس نياز و مسکنت و تسليم و خضوع، بر تن پوشيده اند.

راههاى چاره بسته شده و اميد و آرزو قطع گرديده است. قلبها از کار افتاده و نفس ها در سينه حبس شده و صداها بسيار ضعيف و کوتاه است. عرق، لجام بر دهان ها زده و وحشتى عظيم، همه را فراگرفته است. گوشها از صداى رعدآساى دعوت کننده بسوى حسابرسىِ پروردگار، به لرزه درآيد، و همه بايد نتيجه اعمال خود را دريابند: مجازات و کيفر الهى، يا نعمت و ثواب را. »

 

همچنین امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در خطبه ی ۱۰۹ کتاب شریف نهج البلاغه می فرماید :

حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَ الْأَمْرُ مَقَادِيرَهُ وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ، وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ، أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا وَ دَكَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَيْبَةِ جَلَالَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ، وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلَاقِهِمْ وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ؛ ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِمَا يُرِيدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الْأَفْعَالِ، وَ جَعَلَهُمْ فَرِيقَيْنِ: أَنْعَمَ عَلَى هَؤُلَاءِ وَ انْتَقَمَ مِنْ هَؤُلَاءِ؛

فَأَمَّا أَهْلُ الطَّاعَةِ فَأَثَابَهُمْ بِجِوَارِهِ وَ خَلَّدَهُمْ فِي دَارِهِ، حَيْثُ لَا يَظْعَنُ النُّزَّالُ وَ لَا تَتَغَيَّرُ بِهِمُ‏ الْحَالُ وَ لَا تَنُوبُهُمُ الْأَفْزَاعُ وَ لَا تَنَالُهُمُ الْأَسْقَامُ وَ لَا تَعْرِضُ لَهُمُ الْأَخْطَارُ وَ لَا تُشْخِصُهُمُ الْأَسْفَارُ؛

وَ أَمَّا أَهْلُ الْمَعْصِيَةِ فَأَنْزَلَهُمْ شَرَّ دَارٍ وَ غَلَّ الْأَيْدِيَ إِلَى الْأَعْنَاقِ وَ قَرَنَ النَّوَاصِيَ بِالْأَقْدَامِ وَ أَلْبَسَهُمْ سَرَابِيلَ الْقَطِرَانِ وَ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ، فِي عَذَابٍ قَدِ اشْتَدَّ حَرُّهُ وَ بَابٍ قَدْ أُطْبِقَ عَلَى أَهْلِهِ فِي نَارٍ لَهَا كَلَبٌ وَ لَجَبٌ وَ لَهَبٌ سَاطِعٌ وَ قَصِيفٌ هَائِلٌ، لَا يَظْعَنُ مُقِيمُهَا وَ لَا يُفَادَى أَسِيرُهَا وَ لَا تُفْصَمُ كُبُولُهَا، لَا مُدَّةَ لِلدَّارِ فَتَفْنَى وَ لَا أَجَلَ لِلْقَوْمِ فَيُقْضَى.

اين وضع (مرگ و ميرهاى آدمى) همچنان ادامه مى يابد تا عمر جهان پايان گيرد و مقدّرات به انتها رسد، و آخرين مخلوقات به نخستين آنها ملحق گردد (و همه بميرند) و فرمان خدا براى بازگشت مخلوقات که اراده کرده است صادر گردد. در اين هنگام آسمان (کرات آسمانى) را به حرکت درمى آورد و از هم مى شکافد; زمين را به لرزه در آورده و به سختى تکان مى دهد; کوهها را از جا کنده، به هر سو پرتاب مى کند و آنها از هيبت جلال و خوف سَطْوَتش به يکديگر کوبيده شده، متلاشى مى گردند. (بعد از اين انقلاب هاى عظيم) خداوند تمام کسانى را که در دل خاک آرميده اند، بيرون مى آورد و پس از فرسودگى، نوسازى مى کند، و بعد از پراکندگى آنها را جمع مى نمايد; سپس آنها را براى سؤال ازاعمال مخفى و افعال پنهانى از هم جدا ساخته، به دو گروه تقسيم مى کند: به اين گروه (نيکان و پاکان) نعمت مى بخشد و آن گروه (بدان) را مجازات مى کند.

اما اطاعت کنندگان را در جوار رحمت خويش پاداش عطا مى کند، و در سراى جاودانى خود براى هميشه جاى مى دهد. در سرايى که اقامت کنندگانش هرگز از آن کوچ نمى کنند. و حالاتشان دگرگون نمى شود. ترس و وحشتى به آنان روى نمى آورد، و بيمارى به وجودشان عارض نمى شود، خطرى به آنها متوجّه نمى گردد، و سفرها آنها را از ديار خود بيرون نمى راند. 

و اما گناهکاران را در بدترين منزلگاه جاى مى دهد و دست آنها را با غل و زنجير به گردنشان مى بندد، آن گونه که سرهايشان را به پاها نزديک مى کند. لباسى از موادّ آتش زا و جامه هايى از قطعه هاى آتش بر آنها مى پوشاند. در عذابى که حرارتش بسيار شديد و درش به روى آنها بسته است! آتشى پرهيجان که مى خروشد و زبانه مى کشد! شعله هايش فروزان، و صدايش هراس انگيز است. هميشه در آن اقامت دارند و براى آزادى اسيرانش غرامتى پذيرفته نمى شود، و زنجيرهايش گسسته نمى گردد! مدتى براى آن سرا تعيين نشده تا پايان گيرد و سرآمدى براى آن قوم وجود ندارد، تا به آخر رسد!»


 

قَالَ‌ اِّنْدِيقُ‌ لِلصَّادِقِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ أَنَّى لِلرُّوحِ‌ بِالْبَعْثِ‌ وَ الْبَدَنُ‌ قَدْ بَلِيَ‌ وَ الْأَعْضَاءُ قَدْ تَفَرَّقَتْ‌ فَعُضْوٌ فِي بَلْدَةٍ‌ تَأْكُلُهَا سِبَاعُهَا وَ عُضْوٌ بِأُخْرَى تَمْزِقُهُ‌ هَوَامُّهَا وَ عُضْوٌ قَدْ صَارَ تُرَاباً بُنِيَ‌ بِهِ‌ مَعَ‌ الطِّينِ‌ حَائِطٌ‍‌ قَالَ‌ إِنَّ‌ الَّذِي أَنْشَأَهُ‌ مِنْ‌ غَيْرِ شَيْ‌ءٍ وَ صَوَّرَهُ‌ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ‌ كَانَ‌ سَبَقَ‌ إِلَيْهِ‌ قَادِرٌ أَنْ‌ يُعِيدَهُ‌ كَمَا بَدَأَهُ‌.

 زندیقی به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کرد :چگونه روح برانگیخته می شود، در حالی که بدن پوسیده شده و اعضای آن پراکنده می شود، عضوی از سوی درندگان سرزمین خورده می شود و عضوی دیگر از سوی ات دریده می شود و عضوی نیز خاک شده و با گِل آن دیوار ساخته می شود.

امام جعفر صادق (علیه السلام) پاسخ داد :

همان کسی که انسان را بدون مادّه پدید آورد و بدون شکل و نمونه پیشین شکل داد، تواناست که او را بازگرداند، همان طوری که آغاز کرده بود. »

منبع حدیث:

کتاب شریف بحار الانوار، تالیف آقای محمد باقر مجلسی (ره)، جلد ۷، صفحه ۳۷

 

 

منبع: کتاب شریف معرفت معاد، تالیف آقای علی ملکی میانجی،انتشارات نباء 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی

مصیبت نفوذ گسترده علمای فاسد در مراکز تحقیقاتی و پژوهشگاه های دینی

طریق ارزیابی ادعای ایمان فرد مورد نظر انسان در روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام

اهمیت زیبایی چهره و اندام همسر در ازدواج از منظر شرع مقدس اسلام

وَ ,معاد ,، ,مى ,جسمانی ,لَا ,معاد جسمانی ,وَ لَا ,می شود ,شده و ,است که ,فرماید حَتَّى إِذَا ,معاد جسمانی عنصری ,معصومان علیهم السلام

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ترین ها داعش